ترجمه kuigiza به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kuigiza
kuumiza
- kuumiza
- رَنجاندَن، صَدَمِه زَدَن، آزُردِه کَردَن، موذی، آسیب رِساندَن، تَحمیل کَردَن، آسیب زَدَن، دَردناک، زَخم زَنَندِه، دَردآوَر
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuuliza
- kuuliza
- نَظَرسَنجی کَردَن، پُرسیدَن، پُرس و جو کَردَن، پُرسِشگَر، بازجویی کَردَن، پُرسِش کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی