kuumiza kuumiza رَنجاندَن، صَدَمِه زَدَن، آزُردِه کَردَن، موذی، آسیب رِساندَن، تَحمیل کَردَن، آسیب زَدَن، دَردناک، زَخم زَنَندِه، دَردآوَر دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuhamia kuhamia مُهاجِرَت کَردَن، حَرَکَت کَردَن، سَکَنِه گُذاری کَردَن، جا بِه جا کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی