معنی kuhakikisha kuhakikisha مطمئن شدن، برای اطمینان، اطمینان کردن، ضمانت دادن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuwakilisha kuwakilisha نِمونِه بودَن، نَمَایَندِگی کُنَد، شَخصیَّت دادَن، نَمَایَندِگی کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuharakisha kuharakisha شِتاب دادَن، عَجَلِه کُن، تَسریع کَردَن، شِتاب کَردَن، گاز دادَن، شِتاب گِرِفتَن دیکشنری سواحیلی به فارسی