kugusa kugusa لَگام زَدَن، لَمس کَردَن، دَست زَدَن بِه، هُل دادَن، زَدَن، تَحرِیک کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzuiwa kuzuiwa خَفِه کُنَندِه، جِلوگیری کَرد، ناکارا کَردَن، مَحدود، گِرِفتار کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی