معنی kufifisha
kufifisha
مبهم کردن، محو شدن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kufifisha
kuainisha
kuainisha
تَعیین کَردَن، طَبَقِه بَندی کُنید
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzimisha
kuzimisha
بی حِسّ کَردَن، خاموش کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuzidisha
kuzidisha
بَدتَر کَردَن، ضَرب کُنَند، اِغراق کَردَن، ضَرب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusafisha
kusafisha
تیز کَردَن، پاک کَردَن، تَصفِیَه کَردَن، جاروکِشی
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kutaifisha
kutaifisha
تَصَادُر، مُصادِرِه، ضَبط
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kusitisha
kusitisha
مُتِوَقِّف کَردَن، بَرایِ تَوَقُّف، تَعلِیق کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kupitisha
kupitisha
قایِق رِساندَن، عُبور کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kujificha
kujificha
کَمین کَردَن، پِنهان کَردَن، آشیانِه کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufupisha
kufupisha
اِختِصار کَردَن، کوتاه کَردَن، مُتِراکِم کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی