معنی kufanya kazi
kufanya kazi
عمل کردن، برای کار کردن، کار کردن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kufanya kazi
akifanya kazi
akifanya kazi
دَر حالِ کار، کار کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی