kuchukia kuchukia نَفرَت داشتَن، مُتِنَفِّر بودَن، بیزار بودَن، تَنَفُّر داشتَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchukua kuchukua تَصَادُر کَردَن، گِرِفتَن، دَست گِرِفتَن، ضَبط کَردَن، بَرداشتَن، پَذیرُفتَن دیکشنری سواحیلی به فارسی