ترجمه kuchemka به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kuchemka
kucheka
- kucheka
- خَندیدَن با صِدایِ بُلَند، بَرایِ خَندیدَن، پوزخَند زَدَن، خَندیدَن، شوخی کَردَن، قَلع و قَمع کَردَن، لَطیفِه گُفتَن، تَمَسخُرآمیز، آزار دادَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchimba
- kuchimba
- حَفر کَردَن، کَندَن، تونِل زَدَن، غار رَفتَن، گودال کَندَن، حَفّاری کَردَن، تُوخَالِی کَردَن، مَعدَن اِستِخراج کَردَن، اَز خاک دَرآوَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuchoma
- kuchoma
- سوزاندَن جَسَد، سوزاندَن، کَباب پَزیدَن، آسیب رِساندَن با حَرارَت، سوزِش داشتَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی