kubashiri kubashiri شَرط بَندی کَردَن، حَدس بِزَن، قُمار کَردَن، گُمان کَردَن، ذین گُذاشتَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuashiria kuashiria صِدا زَدَن، بَرایِ اِشارِه، نِشانِه گُذاری کَردَن، آشکار کَردَن، نَمادین بودَن دیکشنری سواحیلی به فارسی