معنی kuashiria kuashiria صدا زدن، برای اشاره، نشانه گذاری کردن، آشکار کردن، نمادین بودن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kubashiri kubashiri شَرط بَندی کَردَن، حَدس بِزَن، قُمار کَردَن، گُمان کَردَن، ذین گُذاشتَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuachilia kuachilia واگُذاری، آزاد کَردَن، مَحبوس کَردَن، رَها کَردَن، عَفْوْ دادَن دیکشنری سواحیلی به فارسی