معنی kuangamia
kuangamia
نابود شدن، از بین رفتن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kuangamia
kuangamiza
kuangamiza
نابود کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuangalia
kuangalia
بَررَسی کَردَن، نِگاه کُن، پُلیس را نَظارَت کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuangaza
kuangaza
رُوشَن کَردَن، دِرَخشیدَن، رُونَق یافتَن، پَرتو اَفکَندَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kuandama
kuandama
بارِش شَدید کَردَن، راهپِیمایی کَردَن، بُمباران کَردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی