ترجمه kiungo به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kiungo
kidogo
- kidogo
- کوچَک، کَمی، کوتاه قَد، کَم، اَندَک، حَدِّاَقَلّ، ناچیز، جُزئی، بِه طُورِ کَم فُروغ، ظَریف، خیلی کوچَک، ریز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kinga
- kinga
- ایمِنی، مَصونیَّت، پیش دَستانِه، پیشگیرانِه، بِه طُورِ پیشگیرانِه، مُحافِظ، مُحافِظَتی
دیکشنری سواحیلی به فارسی