معنی kila
kila
هر، هر کدام
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با kila
gila
gila
آشُفتِه، دیوانِه، جُنون آمیز
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kilau
kilau
بَرّاق بودَن، دِرَخشِش، دِرَخشَندِگی، تابِش
دیکشنری اندونزیایی به فارسی
kilka
kilka
چَند، بَرخی، اَندَک، فُروتَن
دیکشنری لهستانی به فارسی
lila
lila
بَنَفش
دیکشنری آلمانی به فارسی
kina
kina
عُمق، عَمیق، جُزئی، دَقیق
دیکشنری سواحیلی به فارسی
hila
hila
مَکّار، تَرفَند، مَرموز، فَریب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
kula
kula
خُوردَن، بَرایِ خُوردَن، قَسَم خُوردَن
دیکشنری سواحیلی به فارسی
mila
mila
سُنَّت
دیکشنری سواحیلی به فارسی
aila
aila
نَجَابَت، آنارشیسم
دیکشنری سواحیلی به فارسی