kuhusisha kuhusisha نِسبَت دادَن، دَرگیر کَردَن، هَمراه بودَن، ویژِگی دانِستَن، مُستَلزَم بودَن، دَست داشتَن دَر، مَشغول کَردَن، رَبط کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی