kimwili kimwili بَدَنی، اَز نَظَرِ فیزیکی، مادّی، فیزیکی، جِسمانِیَت، بِه طُورِ فیزیکی دیکشنری سواحیلی به فارسی
asili asili مَنشأ، طَبیعَت، بومی، بومی بودَن، ذاتی، غَریزی، طَبیعی، طَبیعی بودَن، اَصلی، اِصالَت، بِه طُورِ اَصلی، آغاز، اَوَّلی دیکشنری سواحیلی به فارسی