معنی karibu karibu در حال نزدیک شدن، تقریباً، نزدیک، نزدیکی، به طور نزدیک، مجاور، مجاورت دیکشنری سواحیلی به فارسی
ukarimu ukarimu سَخاوَت، مِهمان نَوازی، خُوش رویی، مِهمانداری، پَذیرِش پَذیری دیکشنری سواحیلی به فارسی