ترجمه hadhira به فارسی - دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با hadhira
hasira
- hasira
- عَصَبانیَّت داشتَن، خَشم، عَصَبانی، آزُردِه، بَدخُلقِیَت، هَواخوٰاهی، عَصَبانیَّت، عَصَبی، عَصَبانی کَردَن، آشُفتِه، پَرخاشگَری، خَشمگین، بَدخُلقی، سَرکِش، زودخویی، زود رَنج، ناراحَت، عاصِف، زُودرَنجی، دَمدَمی، خَشمگین بودَن، خَشمگین شُدَن، پَرخاشگَر، بَدخُلق، تُندخویی، آزمایِشی
دیکشنری سواحیلی به فارسی