kuugua kuugua آه کِشیدَن، مَریض شُدَن، نالِه کُنَندِه، پَشیمان بودَن، بیمار کَردَن دیکشنری سواحیلی به فارسی
kufungua kufungua باز کَردَن، بَرایِ باز کَردَن، باز کَردَن رول ها، باز کَردَن گِرِه ها، باز کَردَن بَستِه بَندی دیکشنری سواحیلی به فارسی