معنی fimbo
fimbo
سفت کردن، چوب
دیکشنری سواحیلی به فارسی
واژههای مرتبط با fimbo
fumbo
fumbo
مُبهَم، یِک پَازِل، مَرموز
دیکشنری سواحیلی به فارسی
wimbo
wimbo
آواز دَستِه جَمعی، آهَنگ
دیکشنری سواحیلی به فارسی