همین طور همین طور همین گونه بهمین وجه بدن سان: پدر او همیطور که با باد بزن... خودش را باد میزد... سرش را جنباند و سر زبانی گفت فرهنگ لغت هوشیار
کمین ور کمین ور آنکه در کمین می نشیند. کمین گر. (ناظم الاطباء، ذیل کمین گر). کمین کننده: طلایه به پیش اندرون چون قباد کمین ور چو گرد تلیمان نژاد. فردوسی (شاهنامه چ دبیرسیاقی ج 1 ص 96) لغت نامه دهخدا