معنی ناشی از
ناشی از
برآمده از
تصویر ناشی از
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با ناشی از
کاشی پز
کاشی پز
کسی که آجر کاشی درست می کند، کاشی تراش، کاشی ساز، کاشی گر
فرهنگ فارسی عمید
کاشی ساز
کاشی ساز
کسی که کاشی سازد آنکه کاشی درست کند
فرهنگ لغت هوشیار
کاشی پز
کاشی پز
کسی که کاشی سازد آنکه کاشی در کوره پزد و عمل آورد
فرهنگ لغت هوشیار
کاشی ساز
کاشی ساز
کاشی پز، آنکه آجر کاشی درست می کند، کاشی تراش، کاشی ساز، کاشی گر
فرهنگ فارسی عمید
حاکی از
حاکی از
Suggestive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
حاکی از
حاکی از
наводящий
دیکشنری فارسی به روسی
حاکی از
حاکی از
suggestiv
دیکشنری فارسی به آلمانی
حاکی از
حاکی از
натякаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
حاکی از
حاکی از
sugestywny
دیکشنری فارسی به لهستانی