جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نا میمون

نامیمون

نامیمون
شوم، کسی که هر کجا پا بگذارد بدبختی و مصیبت پیدا شود، پاسَبز، بَدقَدَم، تَخَجُّم، مَشئوم، سیاه دَست، مَشوم، خُشک پِی، مَنحوس، بَداُغُر، شِمال، سَبز پا، نامُبارَک، مَیشوم، نَحس، بَدشُگون، سَبز قَدَم، بَدیُمن، نافَرُّخ، مَرَخشِه، شَنار
نامیمون
فرهنگ فارسی عمید

نامیمون

نامیمون
منحوس. شوم. نحس. منفور. ناپسند. ناپسندیده. مشؤوم. نامبارک: و اهالی روزگار بر سؤتدبیر و فساد عادات و خبث خیال و اعمال...و رسوم نامیمون او وقوف دارند. (جهانگشای جوینی)
لغت نامه دهخدا

گل میمون

گل میمون
نوعی گُل به رنگ زرد، سرخ یا سفید شبیه صورت میمون با بوتۀ کوتاه و ساقه های راست و برگ های باریک که هرگاه دو پهلوی آن را با دو انگشت فشار بدهند لب هایش از هم باز می شود
گل میمون
فرهنگ فارسی عمید

گل میمون

گل میمون
گلی است که کپسول آن بدو شکاف باز میشود و یکی از گلهای زینتی معمول است. (گیاه شناسی گل گلاب ص 244)
لغت نامه دهخدا