معنی ملحق شدن - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با ملحق شدن
ملحق شدن
ملحق شدن
همبستن، پیوستن، متصل شدن: (... و در کجور بامیرزاده رستم و امیرزاده اسکندر و امیر سلیمان شاه ملحق شد) (ظفرنامه یزدی. چا. امیر کبیر 406: 2)
فرهنگ لغت هوشیار
لاحق شدن
لاحق شدن
لاحق گشتن لاحق گریدن پیوستن، بازگشتن گردنگیر لاحق گردیدن، لاحق گردیدن (گشتن)، ملحق شدن متصل شدن پیوستن رسیدن: خون ریختن این مرد صلاح نباشد ووخامت آن زود بما لاحق گردد
فرهنگ لغت هوشیار
متحد شدن
متحد شدن
یگانه گشتن دوست شدن: و فرو نریزد تا بروزگار دراز آن رطوبت که با گل متحد شده است
فرهنگ لغت هوشیار
متفق شدن
متفق شدن
متفق گردیدن یکی شدن همیوگشتن ساز وار شدن یکی شدن متحد شدن: آخر الامر بر آن متفق شدند
فرهنگ لغت هوشیار
مصلح شدن
مصلح شدن
آشتی دادن سازگار کردن بصلاح آوردن، آشتی دادن: اهتمام تواگر مصلح اضداد شود سر برآرد ز گریبا ابد شخص ازل. (وحشی بافقی)
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.