منسوب به مقفع، منسوب به ابن المقفع، نوعی قلم تحریری (شاید منسوب باشد به داذبه معروف به ابن المقفع) : (و بزمین عراق دوانزده قلم است هر یکی را قد و اندام و تراشی دیگر و هر یکی را ببزرگی از خطاطان باز خوانند یکی مقلی به ابن مقله باز خوانند... سدیگرمقفعی که به ابن مقفع باز خوانند) (نوروزنامه. 49)
بریده شده و جداشده. (ناظم الاطباء). - حروف مقطعه، حروفی که جدا نوشته میشوند و حروفی که جهت اختصار به جای کلمات می نویسند مانند صلعم به جای صل اﷲ علیه و سلم. (ناظم الاطباء). - ، حروف فواتح سور قرآن و آن چهارده حرف است: ا، ل، م، ر، ص، س، ک، ی، ح، ع، ق، ط، هَ، ن. ج، مقطعات. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
پاره های جامۀ نیکو و جامه های کوتاه و چادرهای نگارین. (ناظم الاطباء). پاره های جامۀ نیکو و جامه های کوتاه. مقطعات کذلک. (منتهی الارب). مقطعات. (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و رجوع به مقطعات شود، مقطعهالاسحار و مقطعهالسحور، خرگوش. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، فصحای عرب بر سکه ای اطلاق کردند که بعد از عصر عباسی مضروب گردید و آن را به ترکی آقجه می گفتند. (از النقودالعربیه ص 165). و رجوع به همین مأخذ و آقجه شود. - خمر مقطعه، می آمیخته با آب. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
الصوم مقطعه للنکاح، یعنی روزه مانع آرامش با زن و سبب قطع آن است. (منتهی الارب) ، روزه مانع جماع است و سبب قطع آن. (ناظم الاطباء). گویند: الهجر مقطعه للود، یعنی هجران موجب قطع دوستی است. (از اقرب الموارد) ، محل قطع. (از اقرب الموارد)