معنی مطلع کردن - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با مطلع کردن
طلوع کردن
- طلوع کردن
- برآمدن بر دمیدن بر آمدن آفتاب و دیگر ستارگان
فرهنگ لغت هوشیار
مجمع کردن
- مجمع کردن
- انجمن کردن تشکیل م جمع دادن انجمن ساختن: و فصیحان عرب همواره به م جمع ساختن و سخنهای عثمان گفتن و فتنه جستن مشغول بودند
فرهنگ لغت هوشیار
مثله کردن
- مثله کردن
- اندام بریدن، شکنجه دادن گوش یا بینی کسی را بریدن: روا نبود کافران را مثله کردن، شکنجه دادن عقوبت کردن
فرهنگ لغت هوشیار