معنی متحول کردن - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با متحول کردن
محول کردن
- محول کردن
- گذاشتن. واگذاشتن. فکندن. واگذار کردن. بازگذاشتن.
- محول کردن به...، گذاشتن به... واگذاشتن به... گذاشتن کاری به کسی. واگذاشتن کاری به کسی
لغت نامه دهخدا
مشحون کردن
- مشحون کردن
- انباشتن آگندن آکندن پر کردن پرکردن انباشتن
فرهنگ لغت هوشیار
مسحور کردن
- مسحور کردن
- جادو کردن، فریفتن جادو کردن سحر کردن، فریفته کردن
فرهنگ لغت هوشیار