معنی قبل از - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با قبل از
قبل ما
قبل ما
پیش از آن مقابل بعد ما. یا قبل ما که. پیش از آنکه مقابل بعد ما که: و قبل ما که ملک بچشم حدس و فراست آن نقش از صفحات حال اشتر خوانده بود من دانسته بودم
فرهنگ لغت هوشیار
مبل ساز
مبل ساز
مانه ساز کتساز آنکه میز و صندلی و نیمکت و امثال آن سازد
فرهنگ لغت هوشیار
قزل گز
قزل گز
راش، درختی جنگلی با ساقه قطور، برگ های ضخیم و گل های خوشه ای که چوب آن در صنعت کاربرد دارد، اَلاش، چِلَر، اَلَش، قِزِل آغاج، چِهلَر، مِرس، آلَش، آلاش، قِزِل آغاجِغ، راج، آلوَش
فرهنگ فارسی عمید
قبلیاً
قبلیاً
آشکارا و نمایان. (ناظم الاطباء) : رایته قبلیاً، دیدار کردم او را آشکارا و نمایان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.