معنی صرفنظر کردن
صرفنظر کردن
چشم پوشی کردن، دل فروبستن
تصویر صرفنظر کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با صرفنظر کردن
صرفنظر کردن
صرفنظر کردن
اغماض، چشم پوشی، گذشتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
صرف نظر کردن
صرف نظر کردن
چشم پوشیدن ویخشای بخشیدن هیلیدن هلیدن
فرهنگ لغت هوشیار
صرف نظر کردن
صرف نظر کردن
Forgo, Renounce, Waive
دیکشنری فارسی به انگلیسی
صرف نظر کردن
صرف نظر کردن
отказаться от , отказываться , отказаться
دیکشنری فارسی به روسی
صرف نظر کردن
صرف نظر کردن
aufgeben
دیکشنری فارسی به آلمانی
صرف نظر کردن
صرف نظر کردن
відмовитися від , відмовлятися , відмовитися
دیکشنری فارسی به اوکراینی
صرف نظر کردن
صرف نظر کردن
zrezygnować z, zrezygnować
دیکشنری فارسی به لهستانی
صرف نظر کردن
صرف نظر کردن
abdicar de, renunciar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
صرف نظر کردن
صرف نظر کردن
rinunciare a, rinunciare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی