جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سوقات

سوقات

سوقات
سوغات:
شعرت آوردم بسوقات و بطنزم عقل گفت
نزد موسی تحفه آورده ست سحر سامری.
ابن یمین.
رجوع به سوغات شود
لغت نامه دهخدا

سرقات

سرقات
جمع سرقه، دزدی ها سخن دزدی ها جمع سرقت. دزدیها، سخن دیگران را به خود نسبت دادن و انواع آن چهار است: انتحال سلخ نقل المام (آنست ک شاعر معنیی را فرا گیرد و به عبارت و وجهی دیگر به کار گیرد)
فرهنگ لغت هوشیار

سونات

سونات
فرانسوی نواک قطعه ایست از موسیقی و خاص آلات موسیقی مرکب از سه تا چهار بند دارای خصایص مختلف. دیگر موسیقی سمفنیک مثل سمفونی و کنسرتو و غیره
فرهنگ لغت هوشیار

سوغات

سوغات
هدیه ای که کسی از سفر برای دوستان و آشنایان خود بیاورد
رَهاوَرد، تُحفه، اَرمَغان، سَفته، نورَهان، نَوراهان، نَوارَهان، راهواره، بازآورد، عُراضه، بِلَک، لُهنه
سوغات
فرهنگ فارسی عمید

اوقات

اوقات
وقت ها، مقادیری از زمان، هنگام ها، گاه ها، جمعِ واژۀ وقت
اوقات
فرهنگ فارسی عمید

اوقات

اوقات
جمع وقت، هنگام ها، روزگارها
اوقات تلخی: مجازاً عصبانیت و ناراحتی
اوقات
فرهنگ فارسی معین