معنی سمبلیک - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با سمبلیک
سمبولیک
سمبولیک
چیزی که دارای ارزش و کارایی خاص خود نیست و نشانه و مظهر چیز دیگری است، رمزی، نمادین (واژه فرهنگستان)
فرهنگ فارسی معین
ممالیک
ممالیک
مملوک ها، بنده ها، برده ها، غلام ها، جمعِ واژۀ مملوک
فرهنگ فارسی عمید
ممالیک
ممالیک
جمع مملوک، بردگان زر خریدان، جمع مملوک: غلامان بندگان، گروهی از غلامان شاهان که بعدها بسلطنت نواحی مختلف رسیدند
فرهنگ لغت هوشیار
ژامبلیک
ژامبلیک
نام فیلسوفی از طریقۀ افلاطونیون جدید در قرن چهارم میلادی نام داستان نویس یونانی متولد به شام در قرن دوم میلادی
لغت نامه دهخدا
شمبلید
شمبلید
شنبلید، شمبلیله. گیاهی مأکول که تخم آنرا به تازی حلبه گویند و در خورشها و اشکنه ها تازه و خشک آنرا داخل می کنند. (ناظم الاطباء). شمبلیت. (از غیاث) (از آنندراج). رجوع به شمبلیله و شمبلیت شود
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.