جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ساطع کردن

باطل کردن

باطل کردن
ستردن بیهوده ساختن بی معنی کردن، ناراست جلوه دادن ابطال
باطل کردن
فرهنگ لغت هوشیار

ساکن کردن

ساکن کردن
مسکن دادن در جایی مستقر ساختن، تسکین دادن فرو نشاندن، آرامش خاطر دادن مطمئن کردن، ساکن ساختن حرف متحرک
فرهنگ لغت هوشیار

ساقط کردن

ساقط کردن
افکنده دور افکندن چیزی، کسی که کسی را ازشغل خود برکنار کردن
ساقط کردن
فرهنگ لغت هوشیار

ساده کردن

ساده کردن
سهل کردن آسان کردن، پاک کردن خالی کردن، اطلس کردن ستردن نقش و نگار، ستردن موی، چیزی را از چیزی جدا کردن مثلا طلا را از نقره و عسل را از موم
فرهنگ لغت هوشیار

تقاطع کردن

تقاطع کردن
هم بریدن یکدیگر را قطع کردن برخورد کردن، قطع کردن دو خط یکدیگر را در یک نقطه
فرهنگ لغت هوشیار