معنی خلق شده
خلق شده
آفریده
تصویر خلق شده
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با خلق شده
خلق شدن
خلق شدن
ایجاد شدن، پدیدآمدن، آفریده شدن، خلقت یافتن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تلف شده
تلف شده
توا وتی
فرهنگ لغت هوشیار
عاق شده
عاق شده
برمخیده
فرهنگ لغت هوشیار
خفه شده
خفه شده
Stifled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خشک شده
خشک شده
Dehydrated
دیکشنری فارسی به انگلیسی
غرق شده
غرق شده
Absorbed, Flooded
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فلج شده
فلج شده
Crippled
دیکشنری فارسی به انگلیسی
فلج شده
فلج شده
aleijado
دیکشنری فارسی به پرتغالی
خشک شده
خشک شده
обезвоженный
دیکشنری فارسی به روسی