مجرای غذا بین دهان و معده. خشکنای. حلق. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). قصبهالریه. (مفاتیح). گلو. حنجره. خشکنای گلو. مجموع قصبهالریه و حنجره. مجرای تنفس. راه دم زدن و راه آواز دادن است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). ج، حلاقم و حلاقیم. (منتهی الارب) : حلقوم جوالقی چو ساق موزه است و آن معده کافرش چو خم غوزه است. عسجدی. مطلق این آوازها از شه بود گرچه از حلقوم عبداﷲ بود. مولوی. - حلقوم نشکن، اسب سخت دهان. (آنندراج) : حرون و بدرگ و حلقوم نشکن بسان اسب چوبین تخته گردن. اشرف (از آنندراج)
نوعی از زولوبیا. زلیبایی که بیک حلقه باشد و آنرا بهفت رنگ میکنند. (شرفنامۀ منیری). حلوایی است که آنرا زلیبیا گویند و بعربی زلابیه خوانند. (برهان). حلوایی است که بعربی زلابیه گویند و حالا در بیشتر جاها زلبیا گویند: در انتظار حلقۀ زنجیر حلقچی اصحاب را دو دیده چومسمار بردر است. بسحاق اطعمه