جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تنفس

تنفس

تنفس
نفس کشیدن، تفرج کردن، استراحت و تعطیل بین ساعت های درس و کار مجلس، انجمن یا دادگاه
تنفس
فرهنگ فارسی معین

تنفس

تنفس
نفس کشیدن، دَم زدن، جذب اکسیژن و دفع دی اکسیدکربن به وسیلۀ ریه
تنفس مصنوعی: در پزشکی حرکاتی که با دست یا به وسیلۀ اسباب به ریه های کسی که در اثر غرق شدن یا عارضۀ دیگری نفسش قطع شده باشد داده می شود تا هوا به ریه های او وارد شود و شروع به تنفس طبیعی بکند
تنفس
فرهنگ فارسی عمید