جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تاثیر کردن

تاثیر کردن

تاثیر کردن
کارگر شدن، کاری شدن، کار کردن هناییدن کارگر شدن سنهیدن کارگر شدن نفوذ کردن، ناشن گذاشتن اثر کردن
فرهنگ لغت هوشیار

تاثیر کردن

تاثیر کردن
اثر کردن، اثر گذاشتن، موثر افتادن، موثر واقع شدن
متضاد: تاثیر پذیرفتن، کارگر شدن، نفوذ کردن
فرهنگ واژه مترادف متضاد

تاخیر کردن

تاخیر کردن
دیر کردن پرویشیدن درنگ کردن، به پس انداختن
تاخیر کردن
فرهنگ لغت هوشیار