جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بی شباهت

بی شباهت

بی شباهت
مُرَکَّب اَز: بی + شباهت، که شباهت و مانایی ندارد. بدون مانستن. رجوع به شباهت شود
لغت نامه دهخدا

بی شبهت

بی شبهت
مُرَکَّب اَز: بی + شبهت، از شبهه ’عربی’، بی شک. بی تردید: و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هرآینه از اشاعت مصون ماند و باز آنکه بگوش سیمی رسید بی شبهت در افواه افتد. (کلیله و دمنه)، اگر خار در چشم متهوری مستبد افتد و در بیرون آوردن آن غفلت بورزد... بی شبهت کور شود. (کلیله و دمنه)، رجوع به شبهت شود.
لغت نامه دهخدا

بی قباحت

بی قباحت
مُرَکَّب اَز: بی + قباحت، آنکه زشتی چیزی را درنیابد. رجوع به قباحت شود، ناامید. (ناظم الاطباء) ، برخلاف میل. (یادداشت مؤلف) :
همی خواهداز من که بی کام من
ببرد ز دل خواب و آرام من.
فردوسی.
- به بی کام کسی، بخلاف میل او. نه بمراد و کام او. به نامرادی او:
چو ماهوی مر شاه رامانده دید
به بی کام او تخت را رانده دید.
فردوسی.
، بی خواست. بی اراده: شاشه، آب تاختن مردم بود که بی کام برآید. (حاشیۀ لغت فرس اسدی نخجوانی)، و رجوع به کام شود
لغت نامه دهخدا

بی شرافت

بی شرافت
که شرافت ندارد. رجوع به شرافت شود، شیر برای تغذیه نداشتن (کودک)
لغت نامه دهخدا

بی شبانی

بی شبانی
بی چوپانی. بی نگهبانی. بی پاسبانی:
شد از بی شبانی رمه تال و مال
همه دشت تن بود بی دست و یال.
فردوسی.
رجوع به شبانی شود
لغت نامه دهخدا