معنی بی رمق - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با بی رمق
بی رمق
- بی رمق
- بی نا، ناتوان، ضعیف، بی تاب وتوان، شل، بی حال
متضاد: پرتوان، رقیق، آبکی، ناچیز
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بی نمک
- بی نمک
- آنچه نمک ندارد، آنکه شکل یا حرکاتش توجه کسی را جلب نکند بی لطف مقابل ملیح نمکین
فرهنگ لغت هوشیار