به خصوص به خصوص خاص، ویژه مثلاً رفتار به خصوصخُصوصاً، مَخصوصاً، بیژِه، عَلَی الخُصوص، بِالخُصوص، لاسیَّما، بِه ویژِه، سیَّما فرهنگ فارسی عمید
برخصوص برخصوص مخصوصاً. خصوصاً. بویژه: و جملۀ نواحی درختستانست و انواع میوه ها و برخصوص درختان جوز. (فارسنامۀ ابن بلخی). و درختان خرما و برخصوص انار... (فارسنامه). واز همه اطراف مفسدان دست برآورده بودند و برخصوص عرب دست درازی بیشتر میکردند. (فارسنامۀ ابن بلخی) لغت نامه دهخدا
بهصوص بهصوص چیزی، یقال: مااصبت منه ُ بهصوصاً. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). قلیل از چیزی. (از ذیل اقرب الموارد) لغت نامه دهخدا