معنی آسن - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با آسن
آسن
- آسن
- طعم بگشته. (مهذب الاسماء). طعم بگردانیده. بگردیده. مزه و بوی گردانیده. طعم بگردیده. گشته. گندیده (آب). آجن
لغت نامه دهخدا
آسن
- آسن
- پاره شدن، پوسیدگی در اثر مجاورت با آب یا رطوبت که در مدت.، جای پاشنه ی در
فرهنگ گویش مازندرانی
آسو
- آسو
- شفق، هنگام طلوع خورشید، نام شرابی مست کننده که از قند سیاه درست می کنند، نام محلی درمسیرلار به لنگه
فرهنگ نامهای ایرانی