جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با آب صفتی

آب رفتن

آب رفتن
جریان آب - رفتن آب، کوتاه شدن جامه تازه پس از شسته شدن آن، خارج شدن منی جاری شدن آب مرد، بی عزت شدن خوار گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار

آب خفته

آب خفته
آبی که در یکجا ایستاده و راکد باشد، آب جاری که جریان آن از تراکم آب یا همواری مجری محسوس نباشد، ژاله، برف، تگرگ، یخ، شیشه بلور، شمشیر (در غلاف)
فرهنگ لغت هوشیار

آب دستی

آب دستی
چابکی و تردستی در کار، مهارت، برای مِثال چنان در لطف بودش آب دستی / که بر آب از لطافت نقش بستی (نظامی۲ - ۱۲۸)
آب دستی
فرهنگ فارسی عمید

بی صفتی

بی صفتی
حالت بی صفت. در اصطلاح تصوف (نقشبندیان) ، از خود بیخود شدن، از خود رستن، مدهوش گشتن در حال سماع و جذبه است. (از رشحات کاشفی، نسخۀ خطی) : اثر آن توجه مشاهدۀ بی صفتی محض بود و در آن بی صفتی هیچ اثری و گردی دیده نمیشد. (انیس الطالبین ص 23).
لغت نامه دهخدا