آب خسب آب خسب چهارپایی که هرگاه در راه خود به رودخانه یا جای تنگ آب برسد میان آب بخسبد فرهنگ فارسی عمید
آب دست آب دست آبی که با آن دست وروی خود را بشویند، برای مِثال هم خلال از طوبی و هم آبدست از سلسبیل / بلکه دست آب همه تسکین رضوان آمده (خاقانی - ۳۶۹)، وضو، شستشو پس از قضای حاجت، طهارت، مستراح، چابک و ماهر و استاد در کار فرهنگ فارسی عمید