جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ایرادگیر

ایراد گیر

ایراد گیر
بهانه جو خرده گیر معترض اعتراض کننده، بهانه گیر
ایراد گیر
فرهنگ لغت هوشیار

گیراگیر

گیراگیر
سخت گرفتن، هنگام گیر و دار، غوغا همهمه، لحظه حساس. یا درگیر حرکت. در جناح حرکت در حال حرکت. یا در گیراگیر رفتن، در جناح رفتن، یا در گیراگیر جنگ. (معرکه)، در بحبوحه جنگ. یا در گیراگیر چیزی. مشغول آن بودن: تازه در گیراگیر آوردن تو بودم... یا روز گیراگیر. روز جنگ و پیکار
فرهنگ لغت هوشیار

ایارگیر

ایارگیر
محاسب. (آنندراج). آمارگیر. محاسب. (اشتینگاس). رجوع به ایار و اوارجه و ایاره گیر شود، دود. (منتهی الارب). رجوع به مادۀ قبل شود
لغت نامه دهخدا

بیرادگی

بیرادگی
مأخوذ از هندی، درویش و قلندر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا