معنی انتقاد کردن
انتقاد کردن
خرده گیری، خرده گرفتن
تصویر انتقاد کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با انتقاد کردن
انتقاد کردن
انتقاد کردن
عیب گرفتن، نقد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
انتقاد کردن
انتقاد کردن
Censure, Criticize, Critique, Slate
دیکشنری فارسی به انگلیسی
انتقاد کردن
انتقاد کردن
осуждать , критиковать
دیکشنری فارسی به روسی
انتقاد کردن
انتقاد کردن
tadeln, kritisieren
دیکشنری فارسی به آلمانی
انتقاد کردن
انتقاد کردن
засуджувати , критикувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
انتقاد کردن
انتقاد کردن
krytykować
دیکشنری فارسی به لهستانی
انتقاد کردن
انتقاد کردن
批评
دیکشنری فارسی به چینی
انتقاد کردن
انتقاد کردن
censurar, criticar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
انتقاد کردن
انتقاد کردن
censurare, criticare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی