معنی اکمش - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با اکمش
اکمش
- اکمش
- مردی که دیدن نتواند. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). و رجوع به اکمس شود.
لغت نامه دهخدا
اعمش
- اعمش
- تر چشم: کسی که همواره آب از چشمش می ریزد، نامی است کسی که بسبب مرض آب از چشمش جاری شود
فرهنگ لغت هوشیار