غذا نخوردن. امساک کردن از خوردن و آشامیدن بمنظور تهدید و ارعاب متصدیان امور برای رسیدن به امری، بزندان کردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). واداشتن کسی. (تاج المصادر بیهقی). حبس کردن کسی را. (از اقرب الموارد) ، ندامت برداشتن از کاری. (منتهی الارب) (آنندراج). در آخر از کاری ندامت یافتن. (از اقرب الموارد). یقال: ’فعلت کذا و اعتقبت منه ندامه’. (منتهی الارب) ، یاری و کمک کردن. (از اقرب الموارد) ، عقوبت کردن، در پی کسی شدن و آمدن. (یادداشت مؤلف)