معنی استنشاق - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با استنشاق
استنشاق
- استنشاق
- بو کشیدن بوییدن به بینی کشیدن چیز یا مایع: استشاق آب، بوی کردن چیزی را بوییدن،جمع استنشاقات
فرهنگ لغت هوشیار
استنشاق
- استنشاق
- آب یا مایع دیگری را به بینی کشیدن، چیزی را بو کردن
فرهنگ فارسی معین
استنشاق
- استنشاق
- هوا را به بینی و ریۀ خود فرو بردن، به بینی کشیدن آب یا مایع دیگر
فرهنگ فارسی عمید