معنی استراحت کردن
استراحت کردن
آسودن، آرمیدن، درازکشیدن
تصویر استراحت کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با استراحت کردن
استراحت کردن
استراحت کردن
Rest, Lounge
دیکشنری فارسی به انگلیسی
استراحت کردن
استراحت کردن
отдыхать
دیکشنری فارسی به روسی
استراحت کردن
استراحت کردن
sich ausruhen, ruhen
دیکشنری فارسی به آلمانی
استراحت کردن
استراحت کردن
відпочивати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
استراحت کردن
استراحت کردن
odpoczywać
دیکشنری فارسی به لهستانی
استراحت کردن
استراحت کردن
休息
دیکشنری فارسی به چینی
استراحت کردن
استراحت کردن
descansar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
استراحت کردن
استراحت کردن
riposare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
استراحت کردن
استراحت کردن
descansar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی