جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با از منظر

از نظر

از نظر
از لحاظ ازروی از روی عقیده ای خاص توضیح زم اضافه است
از نظر
فرهنگ لغت هوشیار

ماه منظر

ماه منظر
ماهنما، ماهچهر آنچه که دارای منظری چون ماه باشد: ای روی ماه منظر تونوبهار حسن، خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن، (حافظ. 281)، ماه چهر
فرهنگ لغت هوشیار

ام منذر

ام منذر
اسب مادیان. (از المرصع) (از مهذب الاسماء). در مهذب الاسماء با الف و لام، ام المنذر است. در اقرب الموارد ابوالمُنْذِر به معنی خروس آمده، اتان. (معجم متن اللغه). خر ماده. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

کی منظر

کی منظر
منظر شاهانه. (ناظم الاطباء). که منظری شاهانه دارد. شاه سیما:
به پیمان شکستن نه اندرخوری
که شیر ژیانی و کی منظری.
فردوسی.
تو پور جهان نامور مهتری
که شیر ژیانی و کی منظری.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

ماه منظر

ماه منظر
ماهرو. ماه چهر. ماه چهره. ماه دیدار:
پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سروقد و ماه منظر.
دقیقی.
نکرد یاد من و یادگار داد مرا
خیال آن صنم ماه منظر آتش و آب.
مسعودسعد.
با روی تو به لاله و ماهم نیاز نیست
زانم چنین که لاله رخ و ماه منظری.
ادیب صابر.
و پسری ماه منظر، خورشیدپیکر، چون دُرّ یتیم از وی یتیم ماند. (سندبادنامه ص 149). کنیزکان ماه منظر و دختران زهره نظررا دید به یمین و یسار تخت ایستاده... (مرزبان نامه ص 248). و رجوع به ماه چهر و ماه دیدار شود، و گاه صفت روی باشد:
ای روی ماه منظر تو نوبهار حسن
خال و خط تو مرکز حسن و مدار حسن.
حافظ
لغت نامه دهخدا