اروپ اروپ پدر اسکندر یکی از سرداران مقدونی بزمان فیلیپ و اسکندر مقدونی. (ایران باستان ص 1231) ، مجتمع، ثابت، بخیل لغت نامه دهخدا
اروپ اروپ اروپا. اَورفی. رجوع به اروپا شود، مجتمع شدن، ثابت گردیدن. استوار شدن (تاج المصادر بیهقی) ، چنانکه درخت و جز آن در زمین، قوی شدن، پناه بردن بجائی. پناه گرفتن مار بسوراخ خود و برگردیدن آن بسوی آن. (آنندراج) ، سرد شدن، چنانکه شب یا روز لغت نامه دهخدا