معنی اتمامگر - فرهنگ واژه فارسی سره
واژههای مرتبط با اتمامگر
تمامیر
- تمامیر
- جَمعِ واژۀ تُمَّرَه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به تمره شود
لغت نامه دهخدا
اتمام
- اتمام
- تمام کردن، به پایان رساندن، انجام دادن، به انجام رساندن، ازبین بردن، هلاک کردن
فرهنگ فارسی عمید